دخملی من
سلام عزیز دل من
امروز خیلی گریه کردی و نذاشتی من به کارام برسم
باهم رفتیم حموم و اونجا هم کلی گریه کردی
وقتی اومدیم بیرون خیلی خسته بودی غذاتو خوردی و خوابیدی منم تونستم یکم به کارام برسم
قربونت برم مامانی امروز یاد گرفتی بگی علی
فدای حرف زدنت بشه مامان
وقتی بیدار شدی سر حال و پرشور شروع کردی به بازی کردن
امروز تونستس کنار تخت من وایسی و از تخت بگیری و راه بری
اسباب بازی هم که کنار پات گذاشتم بدون این که بشینی خم شدی و برداشتی
کم کم داری یاد میگیری راه بری
بعد از ظهر خاله زنگ زد و گفت پسرخاله ها خونه مامان حاجی هستن و همه می خوان تورو ببینن
حاضر شدیم و باهم دیگه رفتیم و اونجا و بچه ها کلی شلوغ کردن
مامان حاجی هنوز حالش زیاد خوب نبود
خاله اینا زود رفتن و دایی مهدی واست آهنگ گذاشته بود و کلی رقصیدی
قربونت بره مامانت که اینقدر ماهی نفسم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی